فلسفه حقوق یک حوزه تفکری در زمینه حقوق و علوم انسانی است که به بررسی مفاهیم اصولی و اخلاقی حقوق میپردازد. این حوزه در تفسیر و تفکر در مورد ماهیت حقوق، عدالت، حقوق بشر، نظام حقوقی، و تأثیرات اجتماعی حقوق مهم است.
تلازم حق و تکلیف
تلازم حق هر کس با تکلیف دیگران:
در نظر گرفتن حق برای کسی به معنای آن است که دیگران مکلف به رعایت این حق هستند.
حق نفقه برای زن، به معنای مکلف بودن شوهر به پرداخت آن است.
تلازم حق هر کس با تکلیف خودش:
بسیاری از حقوق اجتماعی افراد در برابر تکالیفی است که بر عهدة خود آنان گذارده میشود.
هر تکلیفی مستلزم در نظر گرفتن حقوق و اختیاراتی برای مکلف است تا بتواند به آن تکلیف عمل کند.
تعریف و ضرورت حقوق
معانی واژه «حقوق»:
مجموع امتیازاتی مانند حق حیات وحق مالکیت که به موجب قانون به افراد و گروههای اجتماعی اعطا میشود (جمع کلمه حق)
دانش حقوق
مجموعهای از مقررات اجتماعی که افراد یک جامعه ملزم به رعایت آنها بوده، دولت ضمانت اجرای آنها رابر عهده دارد و هدف مستقیم از آن، ایجاد نظم و امنیت در جامعه است (اسم جمع)
مقصود از حقوق، در اینجا معنای اخیر است.
تعیین حقوق برای جلوگیری از منازعات اجتماعی حاصل از امیال گوناگون انسانها و تعارض منافع و محدودیت امکانات و منابع، و برقراری نظم و امنیت در جامعه ضروری است.
فلسفه حقوق
فلسفه حقوق دانشی است که به پرسشهای اساسی درباره حقوق پاسخ میدهد، مانند
واقعی یا اعتباری بودن حقوق
خاستگاه حق
بررسی مکاتب حقوقی
منابع حقوق
رابطه حقوق با اخلاق و دین
با بررسی مسائل فلسفه حقوق، میتوان به نتایج زیر دست یافت:
دفاع عقلانی از مکتب حقوقی اسلام
پاسخگویی به برخی ابهامها دربارة
مبنای مشروعیت قوانین
حقوق بشر
حقوق زن
کمک به حل مباحث فلسفه سیاست
اقسام مکاتب حقوقی
دستهای از مکاتب حقوقی، بر آناند که قوانین حقوقی،
همانند قوانین طبیعی یا عقلی، حاکی از واقعیتاند،
قابل کشف هستند،
ثابت و مطلقاند،
قابل ارزیابی هستند.
مکتب حقوق طبیعی
دسته دوم، معتقدند قوانین حقوقی،
قابل جعلاند،
متغیر و نسبی هستند.
مکتب حقوقی پوزیتویسم
دسته سوم، به نوعی تلفیق میان دو دیدگاه دیگر معتقدند.
مکتب حقوقی اسلام
مکتب حقوق طبیعی
دارای سابقه تاریخی بیش از دو هزار سال
افلاطون: حقوق طبیعی حقوق واقعی است، و حقوق موضوعه ساخته ذهن بشر است.
سَنت آگوستین: حقوق طبیعی معیار اعتبار قوانین موضوعه است.
توماس آکویناس: قوانین موضوعهای که برخلاف حقوق طبیعی باشند، مانند پول تقلّبی فاقد اعتبارند.
هابز: انسانها در حال طبیعی گرگ یکدیگرند. پس مهمترین میل طبیعی انسان، صیانت ذات است که به پیدایش حق حیات منجر میشود و همه وظایف بشر از همین حق سرچشمه میگیرد.
لاک: همة افراد آدمی طبیعتاً آزاد و برابر و مستقلاند، پس هیچ کس را نمیتوان از حقوق طبیعیاش محروم ساخت، مگر آنکه خود وی با افراد دیگر برای تشکیل جامعه مدنی که در آن، اکثریت افراد، حق اداره امور کلی جامعه را به دست میآورند توافق کند.
روسو: حق بنیادیِ مختصِ بشر، آزادی است و آن عبارت است از فرمانبرداری از قانونی که شخص برای خود وضع میکند. بدینسان آزادی طبیعی، سرمشق آزادی مدنی است و برابری طبیعی، الگوی برابری مدنی میباشد.
بنابر دیدگاه مکتب حقوق طبیعی، قوانین حقوقی از سنخ قوانین طبیعی هستند و منشأ واقعی اعتبار این قوانین در طبیعت است، قانونگذاران بدون آنکه حقیقتاً قانون وضع کنند، با استفاده از عقل، که تنها یا برترین مرجع تشخیص این حقوق است، قوانین طبیعی خاص جامعه انسانی را کشف و به دیگران توصیه میکنند، اصول اخلاقی خاصی همچون عدالت، موافق با طبیعتاند، و باید قوانین حقوقی با این اصول اخلاقی موافقت داشته باشند.
نقد و بررسی مکتب حقوق طبیعی
ابهام در مفاهیم به کار رفته در مکتب حقوق طبیعی موجب شده است که قدرمتمندان آن را دستاویزی برای توجیه تجاوزهای خود به ضعفا قرار دهند، در نگرشهای جدید، انسان به موجودی ذاتاً بیقید و بیمسئولیت تبدیل شود که تنها در قبال قراردادهایی که میبندد مسئول باشد.
در این مکتب، گویا این امر مسلّم گرفته شده است که هر چه به طور طبیعی هست، باید باشد.
حقوق حتی اگر ناشی از طبیعت انسان باشد، باید بر اساس مصالح تعدیل شود، و عقل به تنهایی برای تشخیص مصالح حقیقی کافی نیست.
مکتب حقوقی پوزیتویسم
پیدایش این مکتب حقوقی در آغاز قرن نوزدهم، و به دلیل سوء استفادههای ناشی از ابهام مفاهیم، و فقدان مبنا و معیار واضح برای استنباط و استنتاج قواعد حقوقی در مکتب حقوق طبیعی بود.
این مکتب ریشه در پوزیتویسم فلسفی در غرب دارد که اگوست کنت آن را پایهگذاری کرد.
بر اساس دیدگاه پوزیتویسم فلسفی، تنها شناختهایی معتبرند که از راه تجربه حسی به دست آمده باشند، تنها امور متغیر، مادی، محسوس و قابل اثبات از طریق تجربه حسّی واقعیت دارند.
بر اساس پوزیتویسم حقوقی، قوانین حقوقی باید متکی بر امور ملموس باشند، نه اموری معقول همچون طبیعت یا ارزشهایی مانند عدالت، قوانین حقوقی نیاز به وضع دارند و قابل کشف نیستند، منشأ اعتبار حق، اراده دولت حاکم، رضایت مردم، سودمندی یا مصلحتهای عملی است.
نقد و بررسی مکتب حقوقی پوزیتویسم
انحصار معرفت معتبر در تجارب حسی قابل قبول نیست.
طرفداران پوزیتویسم حقوقی، خود از مفاهیمی مانند «اراده»، «رضایت»، «سودمندی»، «مصلحت» و «حق» استفاده کردهاند که حسی و تجربی نیستند.
سود و مصلحت مورد نظر پیروان پوزیتویسم حقوقی،
به امور مادی و تجارب بشری محدود است، و در نتیجه، تضمین کننده مصالح واقعی نیست،
قابل سوء استفاده است، زیرا اندازه گیری آن به تجارب بشری و تشخیص آن به فهم افراد واگذار شده است.
انسان عبد و مملوک خداست و بدون اذن او واجد هیچ حقی نیست. بنابراین، «اراده دولت»، «رضایت مردم»، «سودمندی» و «مصلحتمندی» نمیتوانند به حقوق موضوعه اعتبار ببخشند.
فهرست مطالب
تلازم حق و تکلیف
تعریف و ضرورت حقوق
فلسفه حقوق
مکاتب حقوقی
اقسام مکاتب حقوقی
مکتب حقوق طبیعی
نقد و بررسی مکتب حقوق طبیعی
مکتب حقوقی پوزیتویسم
نقد و بررسی مکتب حقوقی پوزیتویسم
مکتب حقوقی اسلام
اعتباری ـ واقعی بودن حقوق
خاستگاه حق
نقش انسانها در وضع قوانین حقوقی
اعتبار حقوق طبیعی و حدود آن
رابطه حقوق با اخلاق
رابطه حقوق با دین
مقایسه مکتب حقوقی اسلام با مکاتب حقوق طبیعی و پوزیتویسم حقوقی