سعادت مطلوب فطرى انسان
همه مردم طالب سعادت و فطرتا دنبال خوشبختى اند، از گرفتارى ها به تنگ مى آیند و در صدد نجات از آنها بر مى آیند. اما در چند زمینه با همدیگر اختلاف نظر دارند; یکى از آنها تعیین مصداق «سعادت» – همان گمشده فطریشان – است. همه مىخواهند خوشبخت باشند و هیچ وقت دچار گرفتارى و بدبختى نشوند، اما بسیارى از آنها نمىدانند که خوشبختى واقعى کدام است.
بسیارى از مردم تصور مىکنند مطلوب فطرى آنها همین لذت هاى زودگذر دنیوى است. بنابراین، همه توان خود را صرف رسیدن به آن مىکنند و دنبال چیز دیگرى نمىروند. اینها تلاش نمىکنند تا در یابند سعادت واقعى کدام است.
دست هاى دیگر از مردم اجمالا مىدانند که لذتهاى زودگذر لیاقت دلبستگى را ندارد، مىبینند که هر روز مردم به یک چیز دل مىبندند و توجهشان را صرف به دست آوردن آن مىکنند ولى هر قدر هم نسبتبه چیزى علاقه مند بوده و از رسیدن به آن خرسند شده باشند، برایشان باقى نمى ماند و از بین مىرود، مىبینند که آنچه مردم زندگیشان را صرف به دست آوردن آن کرده بودند پایدار نمى ماند و به اصطلاح، «آنچه را نپاید دلبستگى را نشاید»، در مىیابند که آنها لیاقت دلبستن ندارند، اما نمىدانند آنچه را باید دنبال کنند چیست. این قبیل افراد دو دسته اند:
یک دسته کسانى اند که به کمک عقل و راهنمایى هاى افرادى که از سوى خداوند آمده اند هدف اصلىشان را مى شناسند و مى فهمند سعادت واقعى چیست; همان که در اصطلاح، از آن به «قرب خداوند» تعبیر مىکنیم. «فمنهم شقى و سعید فاما الذین سعدوا ففى الجنه خالدین فیها ما دامت السماوات و الارض.» (هود:۱۰۷) پس سعادت واقعى این است که انسان نزد خداوند از خوشبختى ابدى و بى نهایت بهره مند باشد.
اما دسته دیگر وقت صرف مىکنند، فکر مىکنند، بحث مىکنند، اما در شرایطى قرار مىگیرند که موفق نمىشوند بفهمند، دچار شک و شبه هاى واهى و وسوسه هاى شیطانى مىشوند; نه خدا را درست مىشناسند و نه قیامت را رستباور دارند; کوتاهى نمىکنند، اما تشخیص هم نمىدهند.
کسانى که سعى مىکنند و راه درست را مى شناسند و مى فهمند که سعادت واقعى در قرب خدا و جوار رحمت اوست باید در صدد برآیند که راه صحیح را بشناسند. اما برخى از این افراد در این زمینه، وقت کافى نمىگذارند، به قدر کافى تحقیق نمىکنند; متوجه مىشوند که سعادت حقیقى در ایمان به خدا و روز جزاست، در این است که انسان نزد خداوند معزز و مقرب باشد، اما سعى نمىکنند که بفهمند راه آن کدام است. به حرف هر کس یا هر شرایطى که در جامعه حکم فرماست، هرچند درست نباشد، اعتماد مىکنند و به قدر کافى به تحقیق نمىپردازند. کسانى هم که در اطراف آنها هستند، نمىتوانند راه صحیح را به آنها نشان دهند. البته نشناختن این دسته مراتبى دارد; برخى در مسائل فردى به شناخت کافى نمىرسند و برخى در مسائل اجتماعى یا سیاسى یا غیر آن.
اما در هر صورت، برخى افراد موفق مىشوند به شناخت کافى برسند. ولى پس از این، نوبت «عمل» مىرسد; یعنى رسیدن چنین اشخاصى به سعادت مطلوبشان در گرو اینست که چه قدر در این راه پاىمردى نمایند، از راه صحیح منحرف نشوند و افراط و تفریط نکنند.
برخوردارى مؤمنان از نعمت هاى ویژه الهى در دنیا و آخرت
اگر کسانى تحقیق کردند، هدف را شناختند، به درستى هم عمل کردند، آیا ممکن است خداى متعال چیزى از آنها کم بگذارد؟ آیا ممکن است چیزى به صلاحشان باشد و خدا به آنها ندهد، چه در دنیا و چه در آخرت؟ محال است چنین باشد; زیرا خداوند بخیل نیست، عالم را هم آفریده تا انسانها با حرکت اختیارى خودشان، راه تکامل را طى کنند و به فیوضات و رحمت هاى ابدى او نایل شوند و اصلا هدف الهى این است که وقتى کسى راه درست را شناخت و تمام نیرویش را صرف عمل کرد و کوتاهى ننمود خداوند درباره اش کوتاهى نکند.
خداوند به کسانى که اهل عصیان و تمردند و از یاد خدا غفلت ورزیده اند نعمت هاى فراوان مىدهد، آیا ممکن استبه کسانى که توانشان را صرف هدایت خود و عمل به دستورات خدا کرده اند، عنایت نکند؟ خیر، خداوند هر چه را به نفعشان باشد، در دنیا و آخرت، به آنها خواهد داد. از نعمتهاى آخرت، که هیچ تزاحمى با همدیگر ندارد، به قدرى که افراد لیاقت داشته باشند، به آنها خواهد داد; «جنه عرضها کعرض السماء والارض» (حدید: ۲۱); بهشتى که گسترهاش به اندازه تمام آسمان ها و زمین است در اختیارشان مىگذارد. هر قدر بتوانند از آن استفاده کنند مضایقهاى نخواهد بود; زیرا بهشت و نعمت هاى آن مثل این دنیا نیست که مثلا، اگر کمى غذا خوردند سیر شوند یا اگر زیاد خوردند مریض شوند.