جهان بینی چیست و انواع جهان بینی

جهان بینی چیست و انواع جهان بینی

انواع جهان بینی
هدف این کتاب تبیین عقاید اسلامی است که اصطلاحاً “اصول دین” نامیده می شود. از اینروی، لازم است قبل از هر چیز توضیح مختصری پیرامون واژه ی “دین” و واژه های مناسب با آن بدهیم زیرا چنانکه در علم منطق بیان شده، جایگاه “مبادی تصوّری” (=تعریفات) قبل از سایر مطالب است.

دین واژه ای است عربی که در لغت به معنای اطاعت و جزا و … آمده ، و اصطلاحاً به معنای اعتقاد به آفریننده ای برای جهان و انسان، و دستورات عملی متناسب با این عقاید می باشد. از اینروی، کسانی که مطلقاً معتقد به آفریننده ای نیستند و پیدایش پدیده های جهان را تصادفی، و یا صرفاً معلول فعل و انفعالات مادی و طبیعی می دانند “بی دین” نامیده می شوند. اما کسانی که معتقد به آفریننده ای برای جهان هستند هر چند عقاید و مراسم دینی ایشان، توأم با انحرافات و خرافات باشد “با دین” شمرده می شوند. و براین اساس، ادیان موجود در میان انسانها به حق و باطل، تقسیم می شوند، و دین حق عبارتست از: آیینی که دارای عقاید درست و مطابق با واقع بوده، رفتارهایی را مورد توصیه و تأکید قرار دهد که از ضمانت کافی برای صحت و اعتبار برخوردار باشند.
اصول و فروع دین

با توجه به توضیحی که درباره ی مفهوم اصطلاحی دین، داده شد روشن گردید که هر دینی دست کم از دو بخش تشکیل می گردد: ۱- عقیده یا عقایدی که حکم پایه و اساس و ریشه ی آن را دارد . ۲- دستورات عملی که متناسب با آن پایه یا پایه های عقیدتی و برخاسته از آنها باشد. بنابر این، کاملاً بجاست که بخش عقاید در هر دینی “اصول” و بخش احکام عملی “فروع” آن دین نامیده شود چنانکه دانشمندان اسلامی، این دو اصطلاح را در مورد عقاید و احکام اسلامی بکار برده اند.

جهان بینی و ایدئولوژی
واژه های جهان بینی و ایدئولوژی به معنای کمابیش مشابهی بکار می رود. از جمله معانی جهان بینی این است: “یک سلسله اعتقادات و بینشهای کلی هماهنگ درباره ی جهان و انسان و بطورکلی درباره هستی” و از جمله معانی ایدئولوژی اینست: “یک سلسله آراء کلی هماهنگ درباره رفتارهای انسان”.

طبق این دو معنی می توان سیستم عقیدتی و اصول هر دین را جهان بینی آن دین، و سیستم کلی احکام عملی آن را ایدئولوژی آن به حساب آورد و آنها را براصول و فروع دین تطبیق کرد. ولی باید توجه داشت که اصطلاح ایدئولوژی شامل احکام جزئی نمی شود چنانکه جهان بینی نیز شامل اعتقادات جزیی نمی گردد.

نکته دیگر آنکه: گاهی کلمه ایدئولوژی به معنای عامی بکار می رود که شامل جهان بینی هم می شود.(۱)
دین حق عبارتست از: آیینی که دارای عقاید درست و مطابق با واقع بوده، رفتارهایی را مورد توصیه و تأکید قرار دهد که از ضمانت کافی برای صحت و اعتبار برخوردار باشند

جهان بینی الهی و مادی
در میان انسانها انواعی از جهان بینی وجود داشته و دارد ولی همگی آنها را می توان براساس پذیرفتن ماوراء طبیعت و انکار آن، به دو بخش کلی تقسیم کرد: جهان بینی الهی ، و جهان بینی مادی.
پیرو جهان بینی مادی در زمان سابق بنام “طبیعی” و “دهری” و احیاناً “زندیق” و “ملحد” نامیده می شد و در زمان ما “مادی” و “ماتریالیست” نامیده می شود.
مادی گری نحله های مختلفی دارد و مشهورترین آنها در عصر ما “ماتریالیسم دیالکتیک” است که بخش فلسفی مارکسیسم را تشکیل می دهد.
ضمناً روشن شد که دایره ی کاربرد “جهان بینی” وسیعتر از عقاید دینی است زیرا شامل عقاید الحادی و ماده گرایانه نیز می شود. چنانکه واژه ایدئولوژی نیز اختصاص به مجموعه احکامی دینی ندارد.

ادیان آسمانی و اصول آنها
درباره ی کیفیت پیدایش ادیان مختلف، در میان دانشمندان تاریخ ادیان و جامعه شناسی و مردم شناسی، اختلافاتی وجود دارد. ولی براساس آنچه از مدارک اسلامی بدست می آید باید گفت: تاریخ پیدایش دین، همزمان با پیدایش انسان است و اولین فرد انسان (حضرت آدم ,ع,) پیامبر خدا و منادی توحید و یگانه پرستی بوده، و ادیان شرک آمیز همگی در اثر تحریفات و اعمال سلیقه ها و اغراض فردی و گروهی پدیده آمده است. (۲)

ادیان توحیدی که همان ادیان آسمانی و حقیقی هستند دارای سه اصل کلی مشترک می باشند: اعتقاد به خدای یگانه، اعتقاد به زندگی ابدی برای هر فردی از انسان در عالم آخرت و دریافت پاداش و کیفر اعمالی که در این جهان انجام داده است. و اعتقاد به بعثت پیامبران از طرف خدای متعال برای هدایت بشر بسوی کمال نهایی و سعادت دنیا و آخرت.

این اصول سه گانه، در واقع پاسخهایی است به اساسی ترین سؤالاتی که برای هر انسان آگاهی مطرح می شود: مبدء هستی کیست؟پایان زندگی چیست؟ از چه راهی می توان بهترین برنامه ی زیستن را شناخت؟ و اما متن برنامه ای که از راه تضمین شده وحی، شناخته می شود همان ایدئولوژی دینی است که برخاسته از جهان بینی الهی می باشد.

عقاید اصلی، لوازم و ملزومات و توابع و تفاصیلی دارد که مجموعاً سیستم عقیدتی دین را تشکیل می دهد و اختلاف در اینگونه اعتقادات، موجب پیدایش ادیان و فرقه ها و نحله های مذهبی مختلف شده است. چنانکه اختلاف در نبوت بعضی از انبیاء الهی و تعیین کتاب آسمانی معتبر، عامل اصلی اختلاف بین ادیان یهودی ومسیحی و اسلام شده و اختلافات دیگری را در عقاید و اعمال، بدنبال آورده است که بعضاً با اعتقادات اصلی، سازگار نیست. مانند اعتقاد به تثلیث مسیحی که با توحید، وفق نمی دهد هر چند مسیحیان در صدد توجیه آن برآمده اند همچنین اختلاف در کیفیت تعیین جانشین پیامبر که باید از طرف مردم تعیین شود عامل اصلی اختلاف بین شیعه و سنی در اسلام شده است.

در میان انسانها انواعی از جهان بینی وجود داشته و دارد ولی همگی آنها را می توان براساس پذیرفتن ماوراء طبیعت و انکار آن، به دو بخش کلی تقسیم کرد: جهان بینی الهی ، و جهان بینی مادی

حاصل آنکه: توحید و نبوت و معاد، اساسی ترین عقاید در همه ادیان آسمانی است ولی می توان عقاید دیگری را که یا از تحلیل آنها بدست می آید، یا از توابع آنها می باشد طبق اصطلاح خاصی جزء عقاید اصلی بحساب آورد، مثلا می توان اعتقاد به وجود خدا را یک اصل، و اعتقاد به وحدت او را اصل دوم شمرد، یا اعتقاد به نبوت پیغمبر خاتم (ص) را اصل دیگری از اصول دین اسلام شمرد. چنانکه بعضی از دانشمندان شیعه “عدل” را که یکی از عقاید فرعی توحید است اصل مستقلی شمرده اند و “امامت” را که از توابع نبوت است اصل دیگری محسوب داشته اند. در حقیقت، استعمال واژه “اصل” در مورد اینگونه اعتقادات، تابع اصطلاح و قرار داد است و جای بحث و مناقشه ندارد.

بنابراین، واژه “اصول دین” را می توان به دو معنای عام و خاص بکار برد: اصطلاح عام آن در برابر “فروع دین” و بخش احکام بکار می رود وشامل همه عقاید معتبر می شود. و اصطلاح خاص آن، به اساسی ترین عقاید، اختصاص می یابد. نیز می توان تعدادی از عقایدمشترک بین همه ادیان آسمانی مانند اصول سه گانه (توحید، نبوت، معاد) را “اصول دین” – بطور مطلق – و آنها را با اضافه یک یا چند اصل دیگر “اصول دین و مذهب” یا “اصول عقاید یک مذهب” بحساب آورد.

ازجمله تحریفهای که در بعضی از ادیان آسمانی برای جلب رضایت جباران و ستمگران انجام گرفته اینست که دایره ی دین را محدود به رابطه انسان با خدا و احکام دین را منحصر به مراسم مذهبی خاصی کرده اند و مخصوصاً سیاست و تدبیرامورجامعه را خارج از قلمرو دین معرفی نموده اند در صورتی که هر دین آسمانی عهده دار بیان همه مطالبی است که مورد نیاز افراد جامعه برای رسیدن به سعادت دنیوی و اخرویشان می باشد و عقل انسانهای عادی برای شناختن آنها کافی نیست، چنانکه توضیح این مطلب در جای خودش خواهد آمد. و آخرین پیامبری که از طرف خدای متعال مبعوث می شود می بایست معارف و دستوراتی را که تا پایان جهان مورد نیاز انسانهاست در اختیار ایشان قرار دهد و از اینروی بخش مهمی از تعالیم اسلام مربوط به مسائل اجتماعی و اقتصادی و سیاسی است

جهان بینی توحیدی
انسان به دنیای پیرامونش به هرگونه ای بنگرد همانگونه برنامه زندگی اش را تنظیم می کند. انسانها دیدگاههای متفاوتی از عالم دارند؛به همین خاطر هدفها متفاوت خواهد بود.استاد مطهری رحمه الله علیه با ارائه معیارهای جهان بینی خوب جهان بینی اسلامی توحیدی را نگرشی، مناسب با این معیارها می دانند.

تعریف جهان بینی
نوع برداشت و طرز تفکری که یک مکتب درباره جهان و هستی عرضه می دارد …اصطلاحا جهان بینی نامیده می شود.(جهان بینی توحیدی، ص۷)
حکما حکمت را تقسیم می کنند به حکمت عملی و حکمت نظری حکمت نظری دریافت هستی است آنچنان که هست و حکمت عملی دریافت خط مشی زندگی است آنچنان که باید.[جهان بینی توحیدی، ص۷] بایدها نتیجه منطقی آنچنان هست هاست.

جهان احساسی
جهان بینی به معنی جهان شناسی است و به مسئله مغروف شناخت مربوط می شود. شناخت از مختصات انسان است برخلاف احساس که از مشترکات انسان و سایر جانداران است…برتری انسان از سایر جانداران در شناخت جهان یعنی نوعی بینش عمق درباره جهان است.[همان، ص۸] آنچه مسلم است این است که احساس یک چیز غیر از شناخت آن است. [همان، ص ۹]

کار علم از آن جهت که بر آزمون عملی مبتنی است مزایایی دارد و نارساییهایی. بزرگترین مزیت کشفیات علمی این است که دقیق و جزئی و مشخص است…اما علم به موازات اینکه دقیق و مشخص و جزئی است…دایره اش محدود است

انواع جهان بینی
ایشان بیان می کنند که تعبیر و تفسیر از جهان از سه منبع ممکن است الهام شود: علم،فلسفه،دین

جهان بینی علمی
علم چگونه و در چه حدی بینش می دهد؟ علم مبتنی بر دو چیز است: فرضیه و آزمون. در ذهن یک عالم برای کشف و تفسیر یک پدیده اول فرضیه ای نقش می بندد و سپس آن را در عمل در لابراتور مورد آزمایش قرار می دهد. اگر آزمایش آن را تأیید کرد به صورت یک اصل علمی مورد قبول قرار واقع می شود…علم به این طریق به کشف علتها و کشف آثار و معلولها می پردازد. [همان،ص۹]

کار علم از آن جهت که بر آزمون عملی مبتنی است مزایایی دارد و نارساییهایی. بزرگترین مزیت کشفیات علمی این است که دقیق و جزئی و مشخص است…اما علم به موازات اینکه دقیق و مشخص و جزئی است…دایره اش محدود است. محدود است به چه؟ به آزمون…اما مگر می توان همه هستی را و همه جنبه های هستی را در بند آزمون در آورد؟ …آیا اینکه جهان آغازی و فرجامی دارد یا از هر دوطرف بی نهایت است قابل آزمایش است…جهان بینی علمی جزءشناسی است نه کل شناسی.[ص۱۰]نارسایی دیگر جهان بینی علمی فرضیه و آزمون ارزش موقت دارد. به همین جهت جهان بینی علمی یک جهان بینی متزلزل و بی ثبات است و نمی تواند پایگاه ایمان واقع شود. ایمان تکیه گاهی محکمتر بلکه تکیه گاهی که رنگ جاودانگی داشته باشد می طلبد. [همان، ص۱۱]جهان بینی علمی ارزش عملی و فنی است نه نظری… ارزش عملی و فنی آن این است که علم خواه آنکه واقعیت نما باشد و یا نباشد در عمل به انسان توانایی ببخشد و مثمرثمر بوده باشد…از شگفتیهای علم در جهان امروز این است که به موازات اینکه بر ارزش فنی و عملی اش افزوده شده از ارزش نظری آن کاسته شده است…از آنچه گفتیم روشن شد که ایدئولوژی نیازمند به نوعی جهان بینی است که اولا به مسائل اساسی جهان شناسی- که به کل جهان مربوط می شود نه به جزء خاص- پاسخ دهد؛ ثانیا یک شناسایی پایدار و قابل اعتماد و جاودانه بدهد نه یک شناسایی موقت و زودگذر؛ثالثا آنچه ارائه می دهد ارزش نظری و واقعیت نمایانه داشته باشد نه صرفا عملی و فنی. و روشن شد که جهان بینی علمی با همه مزایایی که از جهاتی دیگردارد فاقد نیازهای سه گانه بالاست.[همان، ص ۱۳]

جهان بینی مذهبی و فلسفی وحدت قلمرو دارند برخلاف جهان بینی علمی…از این رو جهان بینی اسلامی در عین حال یک جهان بینی عقلانی و فلسفی است. از مزایای جهان بینی مذهبی علاوه بر دو مزیت جهان بینی فلسفی- ثبات و جاودانگی و دیگر عموم و شمول- قداست بخشیدن به اصول جهان بینی است. و با توجه به اینکه یک ایدئولوژی ایمان می طلبد…روشن می شود که یک جهان بینی آنگاه تکیه گاه یک ایدئولوژی و پایه ایمان قرار می گیرد که رنگ و صبغه مذهبی داشته باشد

جهان بینی فلسفی
جهان بینی فلسفی متکی به یک سلسه اصول است و آن اصول اولا بدیهی و برای ذهن غیر قابل انکارند و با روش برهان و استدلال پیش می روند و ثانیا عام و دربرگیرنده اند طبعا از نوعی جزم برخوردار است…و هم محدودیت جهان بینی علمی را ندارد. جهان بینی فلسفی پاسخگو به همان مسائلی است که تکیه گاههای ایدئولوژی هستند.تفکر فلسفی چهره و قیافه جهان را در کل خود مشخص می کند. [همان، ص ۱۴]

جهان بینی مذهبی
جهان بینی مذهبی و فلسفی وحدت قلمرو دارند برخلاف جهان بینی علمی…از این رو جهان بینی اسلامی در عین حال یک جهان بینی عقلانی و فلسفی است. از مزایای جهان بینی مذهبی علاوه بر دو مزیت جهان بینی فلسفی- ثبات و جاودانگی و دیگر عموم و شمول- قداست بخشیدن به اصول جهان بینی است. و با توجه به اینکه یک ایدئولوژی ایمان می طلبد…روشن می شود که یک جهان بینی آنگاه تکیه گاه یک ایدئولوژی و پایه ایمان قرار می گیرد که رنگ و صبغه مذهبی داشته باشد.[همان، ص ۱۵]

جهان بینی توحیدی یعنی درک اینکه جهان از یک مشیت حکیمانه پدیده آمده است و نظام هستی بر اساس خیر و جود و رحمت و رسانیدن موجودات به کمالات شایسته آنها استوار است…موجودات جهان با نظانی هماهنگ به یک سو و به طرف یک مرکز تکامل می یابند؛آفرینش هیچ موجودی عبث و بیهوده و بدون هدف نیست…جهان بینی توحیدی با نیروی منطق و علم و استدلال حمایت می شود

معیار خوبی جهان بینی
۱٫قابل اثبات و استدلال باشد؛
۲٫به زندگی معنی دهد؛
۳٫آرمان ساز و شوق انگیز و آرزو خیز باشد؛
۴٫قدرت تقدس بخشیدن به هدفهای انسانی و اجتماعی را داشته باشد؛
۵٫تعهدآور و مسؤلیت ساز باشد.[همان،ص ۱۶]

جهان بینی توحیدی
جهان بینی توحیدی یعنی درک اینکه جهان از یک مشیت حکیمانه پدیده آمده است و نظام هستی بر اساس خیر و جود و رحمت و رسانیدن موجودات به کمالات شایسته آنها استوار است…موجودات جهان با نظانی هماهنگ به یک سو و به طرف یک مرکز تکامل می یابند؛آفرینش هیچ موجودی عبث و بیهوده و بدون هدف نیست…جهان بینی توحیدی با نیروی منطق و علم و استدلال حمایت می شود.[همان، ص ۱۷]

از نظر جهان بینی توحیدی اسلامی جهان یک آفریده است و با عنایت و مشیت الهی نگهداری می شود؛ اگر لحظه ای عنایت الهی از جهان گرفته بشود نیست و نابود می گردد…هیچ چیزی نابجا و خالی از حکمت و فایده آفریده نشده است.نظام موجود نظام احسن و اکمل است. جهان به عدل و به حق برپاست

تنها جهان بینی است که در آن تعهد و مسئولیت افراد در برابر یکدیگر مفهوم و معنی پیدا می کند، همچنان که تنها جهان بینی است که آدمی را از سقوط در دره هلناک پوچی گرایی و هیچی ستایی نجات می دهد.[همان، ص ۱۸]

جهان بینی اسلامی
جهان بینی اسلامی جهان بینی توحیدی است. توحید در اسلام به خالصترین شکل و پاکترین طرز بیان شده است. از نظر اسلام خداوند…به همه چیز آگاه است و بر همه چیز تواناست.[همان، ص ۱۸] جهان بینی توحیدی اسلامی جهان یک آفریده است و با عنایت و مشیت الهی نگهداری می شود؛ اگر لحظه ای عنایت الهی از جهان گرفته بشود نیست و نابود می گردد…هیچ چیزی نابجا و خالی از حکمت و فایده آفریده نشده است.نظام موجود نظام احسن و اکمل است. جهان به عدل و به حق برپاست. [همان، ص ۹]

انسان دارای شرافت و کرامت ذاتی و شایسته خلافت الهی است. دنیا و آخرت به یکدیگر پیوسته است. رابطه این دو نظیر رابطه مرحله کشت و مرحله برداشت محصول است

ایدئولوژی + جهان‌بینی
ایدیولوژی چه رابطه ای با جهان بینی دارد؟
ایدیولوژیها و مکتبها، زاده جهان بینیها هستند و به بیان دیگر تکیه گاه ایدیولوژی‏ها جهان بینی‏هاست

اگر از شخصی که به یک ایدیولوژی معتقد است بپرسید که چرا به این ایدیولوژی پیوستی و به آن دیگری نپیوستی، فوراً مسأله دیگری را مطرح می‏کند که آن جهان بینی است.

ایدیولوژیها و مکتبها، زاده جهان بینیها هستند و به بیان دیگر تکیه گاه ایدیولوژی‏ها جهان بینی‏هاست.

جهان بینی؛ یعنی نوع برداشت و تعبیر و یا نوع تحلیلی که یک انسان درباره هستی و جهان و درباره انسان و جامعه و تاریخ دارد.

جهان‌بینی به ما خبر می‌دهد از اینکه چه هست، و چه نیست، چه قانونی بر جهان و بر انسان حاکم است،

افراد و گروهها جهان بینی‌هاشان مختلف است؛ چنانکه گروهی جهان را به گونه‌ای تفسیر می کنند که گروه دیگر گاهی کاملا در مقابل آنها واقع می‌شود.

اگر جهان بینی مختلف باشد، ایدیولوژی مختلف است، چون تکیه گاه و پایه‌ای که ایدیولوژی از جنبه فکری بر آن استوار است جهان بینی است، زیرا ایدیولوژی یعنی مکتبی که بایدها و نبایدها را مشخص می‏کند. مکتبی که انسان را به یک هدفی دعوت می‏کند و برای رسیدن به آن هدف راهی ارایه می‏دهد.

تمام این چراها را «جهان بینی» پاسخ داده، می گوید: وقتی من می گویم اینچنین باش، چون هستی این چنین است،

ایدیولوژی می‏گوید. چگونه باید بود؟ چگونه باید زیست؟ چگونه باید شد؟ چگونه باید ساخت؟ (از ماده سازندگی)؛ یعنی خود را چگونه باید بسازیم؟ طبق چه الگویی باید بسازیم؟ جامعه خودمان را چگونه باید بسازیم؟ ایدیولوژی به این امور پاسخ داده، می‏گوید: این چنین باش، این چنین زندگی کن، این چنین شو، اینچنین خود را بساز، این چنین جامعه خود را بساز.

اینها همه «چرا» دارد؛ ایدئولوگ مکبت می‌گوید اینچنین باش، و فرد می‌گوید چرا باید اینچنین باشم و آنچنان نباشم؟ می‌گوید این چنین زندگی کن، می‌پرسد چرا این چنین زندگی کنم؟ چرا آنچنان زندگی نکنم؟ می‌گوید اینچنین بشو، اینچنین خود را بساز، اینچنین هدف انتخاب کن…

تمام این چراها را «جهان بینی» پاسخ داده، می گوید: وقتی من می گویم اینچنین باش، چون هستی این چنین است، ساختمان جهان اینچنین است، انسان چنین موجودی است، جامعه چنین حقیقت و ماهیتی دارد، چنین قوانین و سننی دارد، روان انسان چنین هویّت و چنین قوانین و سنتی دارد، جهان اینچنین یا آنچنان است.

ایدیولوژی می‏گوید. چگونه باید بود؟ چگونه باید زیست؟ چگونه باید شد؟ چگونه باید ساخت؟

جهان‌بینی به ما خبر می‌دهد از اینکه چه هست، و چه نیست، چه قانونی بر جهان و بر انسان حاکم است، چه قانونی بر جامعه حاکم است، حرکتها به سوی چه جهتی است، طبیعت چگونه حرکت دارد و اصلاً هستی چیست.

هر طور که ما در مورد جهان بینی فکر کنیم ناچار ایدیولوژی‌‌ تابع جهان بینی ما خواهد بود؛ مثلاً امکان ندارد که انسان جهان را ماده محض بداند و انسان را مادی محض، ولی برای زندگی در جهان جاوید هم فکر کند که اگر می خواهد سعادت جاوید داشته باشد چنین و چنان باشد؛ چراکه با این نگرش دیگر سعادت جاویدی در کار نیست.

بر این اساس است که می گویند ایدیولوژی زاده جهان بینی است. جهان بینی به منزله زیر بنای فکر است و ایدیولوژی به منزله رو بنا؛ یعنی در یک دستگاه فکر و اندیشه، جهان بینی حکم طبقه زیرین و ایدیولوژی حکم طبقه رویین را دارد که بر اساس آن و بنا بر اقتضایات آن ساخته شده است. اگر بخواهیم به تعبیر علمای قدیم خودمان بیان کنیم، باید این طور بگوییم که ایدیولوژی حکمت عملی است و جهان بینی حکمت نظری؛ حکمت عملی زاده حکمت نظری است، نه حکمت نظری زاده حکمت عملی.

ایدئولوژی چیست؟
ایدیولوژی از نظر ساخت لغوی واژه‏ای است مرکب از دو جزء «ایده» و «لوژی» که ایده به معنی اندیشه، تصور، عقیده، نظر، آگاهی و… آمده است و لوژی که به صورت پسوند امروزه معمولاً به معنی دانش و شناسایی بکار می‏رود و معرف علم است مانند سوسیولوژی (جامعه شناسی) پسیکولوژی (روانشناسی) و… بنابراین ایدیولوژی نیز از نظر ساختمان لغوی مرادف با دانش و شناخت عقیده یا بطور خلاصه عقیده شناسی است، اما امروزه ایدیولوژی معمولاً کاربردهای دیگری دارد که در معنی زیر بیشتر بکار می‏روند.

الف – ایدیولوژی به معنای عام که مرادف مکتب است و مجموعه‏ای از رهنمودهای مکتب را چه در بعد اندیشه و چه در بخش عمل در بر می‏گیرد.
ب – ایدیولوژی به معنای خاص که تنها از بخشی مکتب را که به رفتار انسان و دستورالعملها(بایدها و نبایدها) مربوط می‏شود در بر می‏گیرد که در این صورت در برابر بخش دیگر یعنی جهان بینی (اندیشه‏های بنیادی) مکتب بکار خواهد رفت.

با این توضیح روشن شد که ایدیولوژی اسلامی مجموعه‏ای رهنمودهای اسلام یا دستورالعملهای آن می‏باشد.
از نظر اسلام، انسانها به حسب گوهر و ذات برابرند؛ سید قرشی و سیاه حبشی برابرند. آزادی، دموکراسی و عدالت در اسلام زاده برابری و مساوات انسانهاست

مشخصات ایدیولوژی اسلامی چیست؟
مشخصات اسلام از نظر ایدیولوژیکی عبارتند از:
۱٫ همه‏جانبگی.
۲٫ اجتهادپذیری.
۳٫ سَماحت و سهولت.
۴٫ زندگی گرایی: اسلام یک دین زندگی گراست نه زندگی گریز.
۵٫ اجتماعی بودن.
۶٫ اسلام حقوق و آزادی فرد را نادیده نمی‏گیرد.
۷٫ تقدّم حقّ جامعه بر حقّ فرد.
۸٫ اصل شورا: در مسایل اجتماعی از نظر اسلامی اصلی معتبر است.
۹٫ دستورهای اسلامی که مطلق و عامّ است، تا آن حد لازم‏الاجراست که مستلزم ضرر و زیانی نباشد.
۱۰٫ از نظر اسلام در هر کار، اعمّ از فردی و اجتماعی، باید در درجه اول فایده و نتیجه مفید آن در نظر گرفته شود.
۱۱٫ گردش مال و ثروت و نقل و انتقال آن باید از هر نوع بیهودگی مبرّا باشد.
۱۲٫ سرمایه به صرف اینکه از جریان عملی و فعالیّت و معرض کاستی و نابودی خارج شد و صورت «ذمّه» و قرض به خود گرفت هیچ سودی به آن تعلّق نمی‏گیرد.
۱۳٫ هر مبادله و گردش ثروتی باید از روی آگاهی طرفین باشد.
۱۴٫ اسلام عقل را محترم و او را پیامبر باطنی خدا می‏شمارد. اصول دین جز با تحقیق عقلانی پذیرفته نیست. در فروع دین، عقل یکی از منابع اجتهاد است.
۱۵٫اراده که قوْه مجریّه عقل است نیز محترم است..
۱۶٫ اسلام دشمن بیکاری و بیکارگی است. انسان باید کار مفید انجام دهد..
۱۷٫ شغل و حرفه علاوه بر اینکه یک تکلیف است، یک امر مقدّس و محبوب خداست و شبیه جهاد است.
۱۸٫ اسلام استثمار، یعنی بهره‏کشی بلاعوض از کار دیگران را به هر شکل و هر لباس، ناروا و مطرود می‏شمارد.
۱۹٫ تضییع مال به هر شکل و به هر صورت، به صورت دور ریختن، به صورت بیش از حدّ نیاز مصرف کردن، به صورت صرف در اشیاءِ لوکس و تجمّلهای فاسد کننده، که در زبان اسلام از آنها به «اسراف» و «تبذیر» تعبیر شده ،حرام و ممنوع است.
۲۰٫ گسترش دادن به زندگی برای رفاه عایله (همسر و فرزندان) مادام که به تضییع حقی و یا به اسراف و تبذیر و یا به ترک یک تکلیف و وظیفه منتهی نشود، مجاز بلکه ممدوح و مورد ترغیب است.
۲۱٫ در اسلام رشوه دهنده و رشوه گیرنده به شدّت محکوم و پولی که از این راه تحصیل می‏شود حرام و نارواست.
۲۲٫ احتکار حرام و ممنوع است.
ایدیولوژی به معنای عام که مرادف مکتب است و مجموعه‏ای از رهنمودهای مکتب را چه در بعد اندیشه و چه در بخش عمل در بر می‏گیرد
۲۳٫ اسلام مطلوبیّت و کشش تمایلات را برای اعتبار مالیّت چیزی و مشروع شمردن کار افراد کافی نمی‏داند، مطابقت با مصلحت را شرط لازم مالیّت در عرف شرع و مشروعیّت کار می‏شمارد. از این‏رو در اسلام پاره‏ای از کار و کسبها «مکاسب مُحرّمه» خوانده شده است.
۲۴٫ دفاع از حقوق ـ اعمّ از حقوق فردی و حقوق اجتماعی ـ و مبارزه با متجاوز، واجب و مقدّس است.
۲۵٫ اصل امر به معروف و نهی از منکر در اسلام، اصلی است که مسلمان را در حال یک انقلاب فکری مداوم و اصلاح جویی جاودان و مبارزه پیگیر و ناآرام با فسادها و تباهیها نگه می‏دارد.
۲۶٫ اسلام بیش از هر چیزی دین توحید است. یک مسلمان واقعی، اول و آخر و وسط کارش خداست و هیچ چیز را شریک خدا قرار نمی‏دهد.
۲۷٫ با اینکه اسلام وسایط را در نزول فیض می‏پذیرد. در مقام پرستش و عبادت، همه وسایط را ملغی می‏سازد.
۲۸٫ از نظر اسلام مسلمانان می‏توانند در داخل کشور خود، با پیروان ادیان دیگری که ریشه توحیدی دارند، تحت شرایط معیّنی همزیستی داشته باشند، ولی نمی‏توانند در داخل کشور اسلامی با مشرک همزیستی کنند. مسلمانان می‏توانند بر اساس مصالح عالیه اسلامی با کشورهای مشرک قرارداد صلح و عدم تعرّض منعقد نمایند و یا در موضوع خاصّی پیمان ببندند.
۲۹٫ از نظر اسلام، انسانها به حسب گوهر و ذات برابرند؛ سید قرشی و سیاه حبشی برابرند. آزادی، دموکراسی و عدالت در اسلام زاده برابری و مساوات انسانهاست.
۳۰٫ حقوق و تکالیف و مجازاتها تا آنجا که به متشرکات دو جنس مربوط است، مشترک و متساوی و یک جنسی است، از قبیل حقّ تحصیل علم، و آنجا که به جنسیّت و مختصّات فرعی آنها مربوط است، وضع برابر و متساوی، ولی ناهمسان و نامتشابهی دارد و دو جنسی است.
جهان‌بینی و اقسام آن!

در نوشتار پیشین تعریف ایدئولوژی را دانستید و نیز آموختید که ایدیولوژی به معنای خاص آن تنها بخشی از یک مکتب را که به رفتار انسان و دستورالعملها(بایدها و نبایدها) مربوط می‏شود را در بر می‏گیرد که در این صورت در برابر بخش دیگر یعنی جهان بینی (اندیشه‏های بنیادی) آن مکتب بکار خواهد رفت.

در آنچه گذشت گفته آمد که ایدیولوژی اسلامی مجموعه‏ای رهنمودهای اسلام یا دستورالعملهای آن می‏باشد.
و اما امروز به بخش دوم یک مکتب که همان جهان‌بینی باشد خواهیم پرداخت:

جهان‏بینی به معنای نگرش کلی به هستی و انسان است، که پاسخ‏گوی سوالات اساسی انسان می‏باشد؛ از قبیل اینکه:
۱٫ آیا جهان آفریدگاری حکیم و توانا دارد، یا خود به خود به وجود آمده است.
۲٫ آیا جهان غایتی دارد و به سوی هدفی تعیین شده در حرکت است؟
۳٫ آیا انسان در اعمال و رفتار خود مختار و مسوول است یا مجبور و فاقد مسوولیت؟
۴٫ آیا انسان پس از مرگ نابود می‏شود و مرگ به معنای فنای حیات آدمی و یا تغییر شکل حیات انسان است و آدمی حیاتی جاوداندارد؟
۵٫ اگر حیات آدمی جاودان است، نیکبختی و شوربختی در حیات پس از مرگ چگونه است و به چه عواملی بستگی دارد؟

جهان‏بینی‏ها به اعتبارات گوناگونی قابل تقسیم‏اند که مهمترین آنها عبارت است از:
الف: تقسیمات جهان‌بینی از جهت روش و متد:
از نگاه روش شناختی جهان بینی به چهار دسته تقسیم می شود: ۱- جهان بینی علمی، ۲- جهان بینی فلسفی، ۳- جهان بینی عرفانی ۴- جهان بینی دینی(وحیانی)
ب ) تقسیمات جهان‌بینی از جهت محتوا: از دیدگاه محتوایی جهان‏بینی به دو دسته تقسیم می‏شود: ۱- الهی . ۲- مادی.